آروینآروین، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

آروین من

دلتنگیی

1393/3/20 0:00
نویسنده : مامان آروین
167 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده؟ روزا وقتی می ری مهد بازم دلم برات تنگ میشه و وقتی میام دنبالت بهت می گم که دلم برات خیلی تنگ شده بود؟ کلا این روزها خیلی دلخوش نیستم و انگار زندگی ساز خوش آهنگی برام نمی زنه....

اما از تو بگم. خیلی زود داری عوض میشی. عوض شدن ها بیش از همه توی نقاشی هات مشخصه که هر روز تکمیل تر از دیروز میشن و توی سوال هات. سوال هایی که من اغلب جوابی براشون ندارم. 

مامان چرا شیر سفیده و نارنجی نیست؟

چرا بعضی جاها چهارراهه بعضی جاها میدون؟

چرا توی خوشه انگور بعضی دونه ها خراب میشن؟

چرا چرخ ماشین ها رو از چوب یا آهن درست نمی کنن؟

چرا با برگ انگور دلمه درست می کنن ولی با برگ های دیگه نه؟

چرا روی پوست آدما مو هست؟ 

چرا؟ چرا؟ چرا؟ ............

امروز وقتی از کلاس نقاشی که خونه مامان بزرگ مهیا تشکیل شده بود، می خواستیم بیایم تو حسابی داد و قال به پا کردی که هنوز می خوای بمونی و بازی کنی. توی راه من خیلی عصبانی بودم. اما انگار داشتم با خودم حرف می زدم و می گفتم وای تو آبروی منو حسابی بردی و .... دیدم یهو گفتی:" ببخشید مامان". اینقدر این جمله رو با وقار و با مسما گفتی که یک آن احساس کردم یه مرد کنارم نشسته... دیگه ساکت شدم.

و باز به این فکر کردم چقدر زود داری بزرگ می شی و چقدر زیاد من دلم برای کودکیت تنگ خواهد شد..... 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آروین من می باشد