قهرمان من
آقای کوچک من، توی این هفته چند بار منو شگفت زده کردی. اینکه وقتی پیش آقای دکتر بودی اصلا گریه نکردی و وقتی رفتیم سلمونی هنوز من از در وارد نشده بودم تو با شجاعت وصف نشدنی رفتی و نشستی روی صندلی و آقای آرایشگر که تو رو می شناخت با چشمای متعجبش تو رو نگاه می کرد. با اینکه این بار کار سخت تر بو و سرت ماشین شد اصلا گریه نکردی. هر از چند گاهی بقض می کردی که اشا می گفت الان که بزنی زیر گریه، اما قربونت برم خودتو مثل یه مرد کنترل کردی. دوست دارم قهرمان من.
این روزا یه فصل جدید از مریضی رو داریم پشت سر می ذاریم که امیدوارم هیچوقت تکرار نشه. مطمئنم قهرمان من این دوره رو هم با موفقیت پشت سر می ذاره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی