پسرکم، تو کی بزرگ شدی که من نفهمیدم؟
تشکچه ای رو که مامان پری برات دوخته بود رو می یاری و می ذاری روی پام. به زور خودت رو روش جا می دی اما پاهات می زنه بیرون. یاد اون روزایی می افتم که می ذاشتمت روی پام و تکونت می دادم تا بخوابی و با خودم می گفتم کی قدت هم قد این تشکچه می شه. حالا تو پاهات رو تا روی سینه ام میاری و می گی : " مامان این مال وقتیه که نی نی بودم؟" - " آره عزیزم" و توی دلم می گم یعنی تو الان دیگه نی نی نیستی؟ چه زود گذشت!!!!
لباسای چند ماهگیت رو از توی کشوی زیر تختخواب که بایگانیشون کرده بودم بیرون میاری و یکی از شلوارا رو به زور می پوشی مثل شورت برای تو شده و تو بازم می گی:" وقتی نی نی بودم می پوشیدم."
می شینی روی زمین و نشسته نشسته روی زمین می خزی و می گی: " وقتی نی نی بودم اینجوری راه می رفتم."
امروز اول مهره و من به این فکر می کنم که 3 سال دیگه تو باید به پیش دبستانی بری!!!!!! پسر گلم تو کی بزرگ شدی که من متوجه نشدم!!!!!!!!!!!!!!!
31 شهریور 1391