عاشقانه های پدر و پسر

1- شبهایی که مریض هستی بجای اینکه دوست داشته باشی پیش من بخوابی، خوابیدن پیش بابا بهت آرامش می ده (مامانم که باید روی زمین بخوابه)

2- همیشه دوست داری با بابا غذا بخوری خیلی از غذا خوردن با من لذت نمی بری.

3- وقتی تنهایی با بابا می ری بیرون با یه احساس غرور از من خداحافظی می کنی که یعنی مرذونه داریم میریم تو بمون خونه.

4- اگه من و بابات بحث کنیم سریع طرف اونو می گیری حتی اگه یه توی کمی بلند به بابات بگم منو می زنی!!!!!

5- وای به اون روزی که جایی بخوابیم که بابا نباشه و تو هم زمینه بهانه گیری داشته باشی ....

6- وقتی بابا میاد زودتر از اینکه از در بیاد تو اعلام می کنی!!!!!!!!!!! خیلی عجیبه برام من هیچوقت نفهمیدم چه جوری اینو می فهمی چون شده 3 4 دقیقه قبل یعنی هنوز بابا توی راه پله هم نیومده اعلام کردی و هیچوقت هم اعلام اشتباه نمی کنی.

7- کلیه حرکات و رفتارهات تقلید از باباست نه من. 

8- اگه بابا ما رو دم خونه پیاده کنه و بره حتما غر می زنی. اینقدر این کار رو کردی که همسایه ها به بابات گفتن یه ماکت از خودت بساز تا وقتی خونه نیستی اینقدر پسرت بهانه ات رو نگیره.

9- وقتی شبا مجبورت می کنم قبل از اومدن بابات و دیدنش بخوابی، روی تخت ما دراز می کشی و به عکس بابات بالای تختمون زل می زنی تا خوابت ببره. 

10- از عشق بابا به تو هم همین بس که از صبح تا شب برای رفاه تو سخت کار می کنه و بازم وقتی میاد خونه با مهربونی به همه حرفات گوش می ده و باهات بازی می کنه. من و تو که از بابا خیلی راضی هستیم خدا کنه اونم همین احساس رو داشته باشه.