تغییر چهره
سال گذشته در برابر بابات مقاومت کردم و نذاشتم موهات رو با ماشین بزنه. اما امسال دیگه نتونستم در برم خصوصا که تو حسابی گرمایی هستی و توی فصل های گرم موقع خواب سرت خیلی عرق می کنه. موهات رو از ته زدیم و تو رضایت کامل داری چون نه دیگه تند تند بلند میشن که هی بریم سلمونی نه توی چشات هستن و دیگه اینکه از دست شونه زدن های بی امان بابا هم قصر در رفتی. بابا هم که راه می ره سرت رو می بوسه و قربون صدقه ات می ره خیلی با کله کچلت حال می کنه. اما من، حسابی کلافه ام. قیافه ات برام خیلی عجیب شده و حسابی مظلوم، به قول بابات شیطنتت رفته. اما من با این چهره جدیدت اصلا کنار نمیام همش منتظرم زودتر موهات دربیاد......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی