آروینآروین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

آروین من

دم منو وجب کردی! بدجور!!!!!

1391/3/19 22:39
نویسنده : مامان آروین
162 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح که از خواب پاشدی با یک عطسه یک آبریزش اساسی (بصورت پرشی!!) شروع شد. منم که یک چند روز بود به یک سرماخوردگی کوچیک مبتلا بودم شدم متهم ردیف اول و ناقل ویروس. صبح بابا کلی عصبانی و ناراحت شد که ما دوتایی باهم مریض شدیم و من و تو هرچه کردیم که یک کم اوضاع بهتر بشه نشد که نشد. بعد از ظهر که از خواب پاشدی مهمون داشتیم و تو با گریه و آه و ناله که دل من رو بدجوری کباب می کرد آویزون من شدی و توی بغلم هی می گفتی تو رو راه ببرم. من بیچاره هم که عذاب وجدان داشتم حسابی سواری دادم بهت تا اینکه بابا اومد و تو رو برد دکتر. در ضمن چند بار ازت پرسیدم گلوت درد می کنه. صبر کردی تا من نشون دادم منظورم از گلو کجاست بعد از نیم ساعت اشاره به گلوت کردی و درد درد و من مطمئن شدم که باید یه دوره آنتی بیوتیک رو تا ته بریم ای وای من. 

دکتر از بابا پرسیده بود ما تو رو پارک برده بودیم؟ جواب مثبت بود، ما تو رو توی تعطیلات چندین بار پارک برده بودیم تا کم کاری های قبلی جبران شود. خلاصه که مشکل فقط یه حساسیت فصلی به گرد و غبار و هوای آلوده فعلی تهران بود و فقط یک شربت ضدحساسیت تجویز شد. اما از تو بگم که وقتی دستت رو شده بود اونجا رو روی سرت گذاشته بودی و برای همه چندین سانس رقصیده بودی و وقتی هم که برگشتی خونه آنچنان خوشحال و خندان بودی و از در و دیوار بالا می رفتی که من خودم رو فقط تونستم جای یک حیوان نجیب تصور کنم و لاغیر. 

پسر مامان تو از بچگی عادت داشتی منو سرکار می ذاشتی. یادمه چهار ماهه بودی و می دونستی من به سرفه کردنت حساسم. یه بار که داشتم کارهام رو می کردم و به غرغرات اهمیت نمی دادم، سرفه کردی و من پریدم و با نگرانی بغلت کردم و زدم پشتت. بعد که نگات کردم دیدم سرت رو توی شونه من فرو کردی و داری هرهر به مامان ساده ات می خندی. از اون موقع فهمیدم که به قول عمه لادن دم منو وجب کردی!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

محدثه
18 خرداد 91 23:07
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آروین من می باشد