آروینآروین، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

آروین من

تخفیفان

1393/7/15 3:14
نویسنده : مامان آروین
269 بازدید
اشتراک گذاری

تازگی ها به سایت تخفیفان و همینطور نت برگ معتاد شدم. برعکس اکثریت که بیشتر دنبال رستوران های خوب توی این سایت هستن من بخش خدماتی سایت رو دوست دارم. 

توی یکی از همین تخفیف ها عکس یه بچه ناز در حال نقاشی کردن رو گذاشته، تصویری که برای من این روزها خیلی تکرار میشه و از دیدنش لذت می برم. کشیدن، کاری که آروین عاشقانه اونو انجام میده و همین طور شجاعانه. عاشقانه چون همیشه و در هر حال بگی نقاشی، جعبه مداد رنگی ها و پاستل هاش رو میاره، شجاعانه چون شهامت کشیدن هر تصور و تخیلی داره و هرگز فکر نمی کنه شاید نتونم اونو بکشم.

آسمان پردیسان رو می کشه: بادبادک های بزرگ، هواپیمای بزرگ، خورشید و ابر بزرگ اما خونه های کوچیک، درختای کوچیک، انگار داره از آسمان به زمین نگاه می کنه. 

یه بچه توی استخر خورده زمین و اشک هاش صورتش رو پر کرده. یه بچه دیگه می خواد به دوستش یه گل بده که دیگه گریه نکنه. اما گلش با آب استخر خیس شده .... همه اینها توی نقاشی توست. 

من، تو، بابا و خانم روانشناس توی یه اتاق کوچیک نشستیم. من و بابا روی مبل و تو و خانم روانشناس پشت میز. یه جعبه مداد رنگی و یه صفحه سفید آچهار تنهای چیزای کودکانه این اتاقه. خانم روانشناس بهت می گه یه آدم برام بکش و تو هم شروع می کنی. سرسری یه آدم می کشی و می خوای دومی رو بکشی که خانم روانشناس می گه فقط یکی. توجیهت نمی کنه که این آدم باید کامل باشه در حالی که بعدا می خونم توی تست باید به بچه بگیم که سعی کنه آدمک رو هر چه کامل تر و با جزییات بکشه. به هر حال تست هوش اصلا برام مهم نیست. من بیشتر اومده بودم تا از نقاشی های تو سر در بیارم. شاید اینجوری بتونم بهت نزدیک تر شم. خانم جوان و مهربونیه. 

خانم مهربون می گه حالا خونتون رو بکش و مامان و بابا و خودت رو. تو یه خونه آپارتمانی با جزییات می کشی و در نتیجه جایی برای ما دیگه نمی مونه. 

می گه پشت کاغذ عکس خودت و بابا و مامان رو بکش و تو اول عکس خودت رو می کشی و چسبیده به خودت عکس بابا رو. بهت می گه مامان رو بکش تو جواب مزه بی دی: مامان تو خونستخندهعصبانی. بهت می گم: مامان من رو هم بکش تا جایزه بگیری. یک کم اونورتر منو می کشی. شانسی که میارم من رو با یه لبخند ملیح می کشی خندونک

خانم روانشناس رو به باب می کنه و می گه جالبه که پسرتون سبیل شما رو هم کشیده!! و می گه: پسرتون شما رو خیلی دوست داره. خودش رو به شما منگنه کرده و تنها الگوش شمایید. می گه ازش خواستم اگه چیز دیگه ای ذوست داره اضافه کنه به نقاشی و اون خورشید رو کشید که خورشید هم نشونه پدر هست. میگه: رابطه پسرتو با شما خیلی خاصه. اضافه می کنه که پسرتون اول خودش رو کشید و این یعنی کاملا خودمحوره و اعتماد بنفس خوبی داره. 

بعد من درباره تنها مشکلات و بزرگترین مشکلاتی که با تو دارم ازش پرسیدم. 

خیلی لجبازه: این اقتضای این سن هست و کاملا توی نقاشیش هم مشخصه که خودمحوره. سعی کنید بهش توی کارهاش استقلا بدید اما در برابر خواسته های نادرست قاطع باشید. 

وقتی باباش از بیرون میاد همش ازش آویزونه: خب چه عیبی داره؟ آخه باباش عصبانی میشه، همش باباش رو اذیت می کنه. : خوب، شما باید بیشتر جای اون رو براش پر کنیدسوال شما با اون وقت نمی گذرونید؟ چرا ولی رابطه من باهاش بیشتر آموزشیه تا بازی. مگه مهد نمیره؟ چرا. خب پس آموزش رو بزارید برای مهد شما باهاش دوست باشید و بازی کنی. 

ولی جالبه باباش همش دعواش می کنه. من اصلا دعواش نمی کنم. چه جوری اونو بیشتر دوست داره؟ رابطه این دو تا رابطه دو تا دوسته. چه جوری دوستا با هم دعوا هم می کنن. 

با اینکه بابا تو رو برده بود دستشویی و این وسط نصف حرفا رو از دست داده بود اما با همون نصفه هم دیدم که داره توی آسمون ها پرواز می کنه. از اون روز رفتارش با تو کاملا عوض شد. انگار تازه فهمید که همه اونچه که از طرف تو آزار و اذیت می پنداشته ابراز احساسات عاشقانه و شاید فوق عاشقانه یک پسر نسبت به پدرش هست و شاید یک دوست به صمیمی ترین دوستش. 

نتیجه تست هوش دو روز بعد آماده میشه. انتظار نمره خیلی خوبی ندارم. هم بخاطر بی دقتیت هنگام نقاشی کردن و هم اینکه کلا به قول یکی همه مادرا فکر می کنن اینشتن زاییدن ولی خب من دوست دارم اینجوری فکر کنم. من یه بچه معمولی به دنیا آوردم ولی به اندازه دنیا دوستش دارم. 

اما از اونجا که کلا حرفای این خانم برخلاف انتظارات منه، میگه نتیجه تست هوش پسرتون بالاتر از 130 هست!!!!افراد نرمال جامعه هوشی بین 90 تا 110 دارند. بعد از اون افراد باهوش قرار دارند و بعد از اونها افراد تیزهوش و پسر شما جزو 2 درصد افراد تیزهوش جامعه است. البته هوش بچه ها هنوز توی این سن تثبیت نشده است و جای رشد و تغییر داره. 

در حالی که قبلش بابا کلی منو سرزنش می کرد از اینکه شما رو بردم پیش این خانم. ادامه قربون صدقه های دو روز پیش بیشتر قربون صدقه ات میره!!!

تو که تیزهوش شدی، بابا هم پدر نمونه، این وسط طبق معمول سر من بی کلاه موند. عیبی نداره من هم خدایی دارم....... 

خدایی که مهربانترین پدر و دست داشتنی ترین پسر رو به من عطا کرده. سپاسگزارم خدای من ........

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آروین من می باشد