آروینآروین، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

آروین من

سفرنامه

1393/12/27 23:25
نویسنده : مامان آروین
128 بازدید
اشتراک گذاری

و اما سفرنامه رو می خواهم شروع کنم. گاهی اتفاقات بد شروع یک حرکت جدید است. مثل الان ...

دیروز صبح سه تایی رفتیم بیرون و تا بعدازظهر که یک ساعتی هم بخاطر تو توی پارک بودیم حسابی خسته شدیم. رسیدیدم خونه خوابیدم. بعد از یک ساعت من بیدار شدم که کارهای آشپزخونه رو انجام بدم تا بریم چهارشنبه سوری کنار دانوب. چشمام هنوز پر خواب بود که سرک بدجور خورد توی در کابینت و لبه تیز فلزیش انگار سرمو چاک داد. دردش خیلی بد نبود ولی احساس خیسی روی سرم کردم. بله خون بود که می اومد. حالا بابا رو چجوری بیدار کنم که هول کنه؟ هومن جان چیزی نشده فقط کم از سرم داره خون میاد خندونک. همین کافی بود که از جاش بپره و هرچی گاز و باند و .... بود در عرض چند ثانیه روی سر من باشهخنده. ولی خداییش خوب مدیریت کرد. بعد از بند آوردن خونو زخم رو با بتادین شست، زنگ زد دوستش و بصورت وایبری ویزیت شدم. 

اما دیروز تا حالا توی خونه حوصله ام سر رفته چون انگار تا 48 ساعت بهتره آب به زخم نخوره و ... منم با سر بانداژ شده و بتادینی دوست ندارم برم بیرون. این شد که تصمیم گرفتم سفرنامه رو از امروز شروع کنم با کله زخمی چشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آروین من می باشد