آروینآروین، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

آروین من

کوچک مرد بزرگ

1394/6/20 10:00
نویسنده : مامان آروین
95 بازدید
اشتراک گذاری

دارم پوست میندازم، داریم پوست میندازیم.

بعد از اون سه ماه دوران خوشی در اتریش، که از هر روزش خاطره داریم، روز سوم ورود به امریکا بدترین روز عمرم رو تجربه کردم. اوف که واقعا یه امتحان الهی بود و خدا خودش هم کمکون کرد تا دست شکسته جنابعالی عمل لازم نداشته باشه. 

خونه خوبی گرفتیم، توی محله خوب و صد البته گران، چون برامون مهم بود مدرسه خوبی بری. ماشین مناسبی هم خریدیم. با همه مشکلات ولی به نظرم خوب از پس همه چیز براومدیم ولی خب یک دوران تازه و یک گذار مرحله ای رو تجربه می کنیم که امیدوارم توی این مرحله هیچ کدوممون آسیب نبینیم. 

برای بابا هومن که همه چیز فوق العاده سخته. برای منم کار توی محیطی با زبان و فرهنگ متفاوت، کمتر سخت نیست اما این وسط تو از هر دوی ما قوی تر بودی. یک ذره خم به ابرو نیاوردی. 

روز اول مدرسه با چنان جسارتی رفتی جایی که نه می فهمیدنت نه می فهمیدیشون که بابات بهت آفرین گفت. گرچه هنوزم غصه می خوره که بهت سخت می گذره ولی تو واقعا من و بابات رو درس دادی. 

تو با دست شکسته ات برام اسطوره صبر و بردباری شدی مرد کوچک من. با اینکه همون موقع گوشت هم چرک کرد و توی گرمای تابستون تب هم داشتی یک بار هم از گچ دستت شکایت نکردی و فقط می گفتی مامان غصه نخوری دیگه ها، تموم شد، گذشت، دیگه بهش فکر نکن . خب؟؟!!! 

عشقم، من برای ساختن هر چه بهتر آینده تو هر سختی ای رو تحمل می کنم. دوستت دارم کوچک مرد بزرگم. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آروین من می باشد