مادر بودن سخته سخت سخت سخت
روزی که داشتم مادر می شدم، یک درصد فکر نمی کردم مادر شدن ایتقدر سخت باشه. فکر می کردم یک کم بشور و بساب و پخت و پز بیشتر می شه. حالا وارد هر روز از زندگی با تو که میشم یه روز متفاوت و غیرقابل پیش بینی رو تجربه می کنم. این روزها بیشتر از گذشته درگیر امور تربیتیت هستم، تازه به نظر خودم و خیلی های دیگه تو بچه کاملا بدون مشکل و عاقلی هستی ولی ببین چقدر کم آوردم که می رم کلاس فرزندپروری و مشاور و .... نمی دونم شاید اینم از شیرینی های بچه داری باشه که در آینده بهش بخندم ولی الان اصلا خندم نمی گیره همش از خودم می پرسم هیچوقت فکر می کردی یه موجود کوچولو اینقدر نگرانی و دلواپسی داشته باشه؟ وای اینقدر این بچه ها موجودات پیچیده ای هست...
نویسنده :
مامان آروین
4:52